از شیمی بیاموزیم بدی ها را اکسید و خوبی ها را احیا کنیم
شعر شيمي 2
مغز ما اکسيد گشت و سوختيم بس که شيمی تجزيه اموختيم
هی اسيد و باز دعوا می کنند گردوخاک بر سر ما می کنند
چون که شيمی با فيزيک همراه شد چاله گود انرژی چاه شد
اين شرودينگر مرا ديوانه کرد تابع موجی مرا بيچاره کرد
درس ديگر درس شيمی معدنی است پر ز اسرار عجيب و ديدنی است
هر اتم باشد مثال يک پياز می زند هی چرخ با آهنگ شاد
کمپلکس اين فلز با آن ليگند فهم آن مشکلتراز فتح سهند
شيمي آلی يکی درس حجيم خواندنش هم مشکلی باشد عظيم
واکنشهايش همی پر رمز و سر از ديلز- آلدر گرفته تا فيشر
بس که ديدم طيفهايی پر ز پيک می کند مغزم چو ساعت تیک و تیک
جوهر طبعم بشد اينجا تمام پس خداحافظ بود ختم کلام