طنز هیدروژنی
طنز هیدروژنی
هیدروژن با این كه وجوه مشتركی با بعضی از گروه ها داشت نتوانست در هیچ یك از گروههای جدولی تناوبی اجازهی اقامت كسب كند. ابتدا به سراغ قلیاییها رفت و با آنها اظهار قومیّت كرد. قلیاییها چون او را مانند خود پوشیده در اوربیتال دیدند و به خصوص شنیده بودند گاه او را با عنوان كاتیون نام میبرند وی را در گروه خود پذیرفتند. حتی لیتیم اتاق فوقانی را به او اختصاص داد. امّا بعد حركاتی از هیدروژن سر زد كه باعث گفتگوها و ایجاد شك و تردیدها گردید.
لیتیم به سدیم گفت او گاه برای برقراری پیوندها با ما اظهار تمایل میكند. كِی این رسم بین ما بود؟
سدیم: شنیدهام H كاملاً عریان است و هیچ پوششی از الكترون ندارد. واقعاً بیشرمی نیست؟
لیتیم: اگر الكترون هم پیدا كند. گاز میشود, فرار میكند. او بندبشو نیست. ما عنصر گازی نداشتیم؟
سدیم: اگر H در فعالیتهای الكترولیتی مانند ما به كاتد میرود یك نیرنگ است. شنیدهایم گاه در چهرهی هیدرید H و به طور مذاب به آند میرود.
لیتیم: پیوند ما با عناصر دیگر از جمله هالوژنها یونی است. كووالانسی نیست. امّا او پیوند كووالانسی برقرار میكند.
سدیم: بلی ما در خانوادهی خود عنصری این گونه دورو نداریم. او گاه كاتیون و گاه آنیون میشود.
لیتیم: فعالیت ما در حالت فلزی زبانزد خاص و عام است. برّاق و رسانای الكتریسیته هم هستیم او چه شباهتی به ما دارد؟
سدیم: درست است او از تبار ما نیست. ما كِی آنیون شدهایم؟ باید عذرش را خواست.
هیدروژن سراغ خانوادهی هالوژنها میرود و خود را منسوب به آنها معرفی میكند و میگوید: من مانند فلوئوروكلر گازی شكل هستم. حتی با همة كوچكی و سبكی حجمی برابر آنها اشتغال میكنم (4/22 لیتر), شما بیشترین تمایل وصلت را با قلیاییها دارید. من هم بیمیل نیستم. من به صورت ملكولی مانند شما دو اتمی هستم.
آنها او را پذیرفتند, امّا زمانی بعد احساس میكنند این یك وجبی آنها را فریب داده است, چرا كه او كاهنده است و آنها اكسنده. او چه ربطی به آنها دارد. عذرش را میخواهند.
هیدروژن سراغ خانوادهی كربن میرود و اظهار همبستگی میكند و میافزاید لایهی ظرفیت من مانند لایهی ظرفیت شما نیمهپر است. ما الكترونگاتیویته مشابه داریم و به جای پیوند یونی پیوند كووالانسی برقرار میكنیم. اما الماس و سیلیسیم با آن وقار و داشتن شبكه وسیع كووالانسی از ابتدا نسبتی بین خود و آن جزء ناچیز ندیدند و بیاعتنا طردش كردند. بلی هیدروژن از آن به بعد گوشهی تنهایی برگزید و دانست كسی كه چند چهره دارد تنها میماند.